مصاحبه روزنامه خراسان رضوی و سایت جیم با تنها علم و علامت سازی حاج امیرعرب دو مشهد
بوی سوختگی زمختی در کامم نشسته است. انگار بوی آهن عین خودش سخت است. بوی زمخت آهن با افکارم قاطی شده و در سرم میچرخد، چشمم اما خیره به علمهایی است که به دو دیوار مغازه تکیه داده و تا سقف بالا رفتهاند. دو طرفم پر از علمهای کوچک و بزرگ است، چنان که بین دو دیوار مغازه که علمها به آن تکیه داده شدهاند به سختی دو نفر میتوانند کنار هم بایستند، ته مغازه یک میز کار است با دستگاههایی بزرگ و مردی که به گرمی سلامم میکند.
نشانههای روی علم
بعد از معرفی خودم، امیر عرب (صاحب مغازه) که مردی جا افتاده با موهای جوگندمی است به گرمی خوشامدی میگوید و شروع میکند به تعریف کردن قصه علمها. اول از همه برایم از شاخههای بلند روی علم میگویند این شاخهها که گاهی ارتفاعشان به سه متر و نیم هم میرسد، به قواره مستطیلی بلند هستند. سر هر کدام از شاخهها را طور خاصی بریدهاند طوری که از نظم آنها اشکالی در آمده و ساختار هنری پیدا کردهاند. روی آنها پر از نقوش و نوشته است، که توسط یک استاد خطاطی (تکتم نادرشاهی) منقوش شده است. هر کدام از این شاخهها به نام یکی از ائمه اطهار (ع) نوشته شده است. بزرگترینشان متعلق به سیدالشهدا (ع) است و باقی آنها به ترتیب برای خاندان و یاران امام هستند. بعضی دیگر هم، به نام اهل بیت امام حسین (ع) که در کربلا همراهشان بودهاند نامگذاری میشوند، بعضی شاخهها هم به نام یاران ایشان هستند، امیر عرب میگوید گاهی عدد این شاخهها به 72 هم رسیده است، به نیت هفتاد و دو تن یاران امام حسین(ع) که در شب عاشورا کنار ایشان ماندند. او میگوید رسم علمسازهاست، زمانی که میخواهند این نوشتهها را کنده کاری کنند حتما باید وضو بگیرند. جنس علم تماما از فولاد است و همین موضوع ساختن آن را سخت و دشوار میکند.
به برکت سیدالشهدا (ع)
به آقای عرب میگویم شنیدهام اینجا تنها و آخرین مغازه علمسازی در مشهد است که قدمت صد ساله دارد، میگوید نوکری برای امام حسین(ع) که گفتن ندارد. من 25 سال است که مشغولم و این کار میراث حاج آقا رجایی استادِ پدرم است. در جوانی تنها کسی بودم که این حرفه را بلد بود و تک تک نقوش و نوشتههای روی شاخههای علم را با دست روی فولاد کنده کاری میکردم، استادِ پدرم قبل از مرگ وصیت کردند که من چراغ این مغازه را روشن نگه دارم، چیز زیادی بلد نبودم اما به تهران رفتم و آنجا پیش استادان بزرگی دوره دیدم.
میپرسم وضعیت مالی اینکار چطور است؟ لبخندی میزند و الحمدا... شیرینی میگوید از آن جنس الحمدا... هایی که سر زبان حاجی بازاریهای قدیمی است. میگوید قیمت هر علم از 500 هزار تومان تا 4 میلیون است. اما ساخت یک علم ماهها زمان میبرد. من تمام سال کار میکنم تا در همین دو ماه محرم و صفر کارهایم به فروش برسد. البته باید بگویم که من برای پول و مردم کار نمیکنم، تا امروز هم نشده است به بانک بروم و وام بخواهم. به لطف سیدالشهدا (ع) هیچ کمبودی در زندگی نداشتهام، خانوادهام حتی یکروز هم رنگ گرسنگی یا بیپولی را ندیدهاند. حتی این روزها که وضعیت اقتصادی خیلی خوب نیست هم روزی نشده که برکت را در زندگیم احساس نکنم. آقا همیشه دستم را گرفتهاند.
نذر امام حسین (ع)
از لحظهای که پایم را در این مغازه گذاشتهام هزار فکر و حرف و سوال در سرم میچرخد، مرد 55 ساله چنان با اعتقاد کار میکند که مدام به خودم میگویم مگر هنوز چنین آدمهایی در این دنیا وجود دارند که برای زندگی چرتکه به دست نگیرند و دو تا را چهارتا نشمرند؟ اما مرد علمساز با دیگران فرق میکند، میگوید پسری دارم که حالا کارشناسی ارشدش را گرفته است و برای دکترا میخواند، وقتی نوزاد بود یک روز شیر در گلویش پرید و کبود شد، نفسش بالا نمیآمد، همانجا گفتم آقا جان نذر میکنم هیچکسی دست خالی از مغازهام نرود فقط بچهام را به من برگردان، همینطور هم شد از آن روز تا حالا هیچکسی دست خالی نرفته است بعضی وقتها پسربچههای نوجوان میآیند و از من یک علم کوچک برای هیئتشان میخواهند، چطور میتوانم دستشان را خالی بگذارم وقتی آنها پر از خلوص و ارادت به امام حسین (ع)، میگویند پولی نداریم اما میتوانیم پول توجیبیهایمان را جمع کنیم و هر ماه پنجاه هزار تومان بدهیم. من هم قبول میکنم. بعضی وقتها عمر تمام شدن پول علم با این پنجاه هزار تومانها به 3-2 سال میکشد.